مونیک در تعطیلات کوتاهش به دیدار دوست پسر سرگرم کننده اش آمد. او به دلیل اینکه اهل مجارستان است، چک صحبت نمی کرد. اما هر سه انگلیسی صحبت می کنند. دوست پسرش مجبور شد برای ورزش کردن در باشگاه ورزشگاه را ترک کند، بنابراین مونیک در نهایت با پدرش خلوت کرد. آنها شراب نوشیدند، لغات هر دو زبان را یاد گرفتند و لذت بردند. مونیک برای اولین بار در زندگی دوست پسر خود را دید و به خصوص بعد از ممه خوری سکسی شراب، کشش جنسی شدیدی را احساس کرد. دوست پسرش قرار بود چند ساعت دیگر برگردد، بنابراین تصمیم گرفت معنی کلمات بیدمشک و سینه کوچک را به او نشان دهد... او را به سمت مبل برد و شروع به باد کردن آلت تناسلی پدر دوست پسرش کرد. مثل آبنبات چوبی بزرگ قورتش دادم. و وقتی وارد بیدمشک خیسش شد، شکی نداشت که کارهایش را درست انجام می دهد... متأسفانه،