نام من آلینا است و من واقعاً به علف هرز نیاز دارم، اما تاجر حاضر به دفتر من نبود. بنابراین در ناامیدی از ناپدری ام بدون اطلاع او مقداری پول قرض خوردن ممه در سکس کردم اما او مرا گرفت. معلوم شد او چیزی برای من داشت و حاضر بود به خاطر لعنتی آن را فراموش کند.