میندی دخترش موکا را در رختخوابش می بیند که خواب بدی می بیند. او را بیدار کنید و از او بپرسید که آیا حالش خوب است خاله ممه یا خیر. موکا به او می گوید که لباس زیرش خیس است. پس از مدتی موکا به یاد میندی می افتد که او را در آغوش گرفته و در خواب او را بوسیده است. متوجه می شود که دختر خوانده اش در خواب او را دیده است.